سناریو ران
که ناگهان یک پسر با موهای بنفش از آنجا داشت رد میشد که ا/ت و اکسش را در آن وضعیت دید یکم دقت کرد و دید ا/ت واقعا عضیته و به سرعت به سمت اکس ا/ت رفت
اون پسره (ران):هوی داری چیکار میکنی
اکس ا/ت:به تو چه تو دخالت نکن مگه تو چیکاره ی ا/تی
اون پسره (ران):من دوست پسرشم😠
ا/ت:😳نانی
اون پسره (ران):عزیزم حالت خوبه
ا/ت:ا اره من خوبم 😳😳😳
از زبان راوی
اکس ا/ت عصبی شد و با سرعت به سمت کلاس رفت و ا/ت و ران باهم تنها بودن که ران پشت به ا/ت کرد و داشت میرفت که ا/ت دست ران را گرفت و گفت
ا/ت:
ببخشید اگه بد شد😮💨
هیچی به ذهنم نمیاد😢
اون پسره (ران):هوی داری چیکار میکنی
اکس ا/ت:به تو چه تو دخالت نکن مگه تو چیکاره ی ا/تی
اون پسره (ران):من دوست پسرشم😠
ا/ت:😳نانی
اون پسره (ران):عزیزم حالت خوبه
ا/ت:ا اره من خوبم 😳😳😳
از زبان راوی
اکس ا/ت عصبی شد و با سرعت به سمت کلاس رفت و ا/ت و ران باهم تنها بودن که ران پشت به ا/ت کرد و داشت میرفت که ا/ت دست ران را گرفت و گفت
ا/ت:
ببخشید اگه بد شد😮💨
هیچی به ذهنم نمیاد😢
- ۶.۵k
- ۲۷ مرداد ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۱۵)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط